دوشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۹

...


فراقی ـ از منوچهر آتشی


سپیده که سر بزند
نخستین روز روزهای بی تو
آغاز می شود
آفتاب سرگشته وپرسان
تا مرا کنار کدام سنگ
تنها باید به تماشای سوسنی نوزاد
به نخستین دره سرگشتی هام
در اندیشه تو ام
که زنبقی به جگر می پروری
و نسترنی به گریبان
که انگشت اشاره ات
به تهدید بازیگوشانه
منقار می زند به هوا
و فضا را
سیراب می کند از شبنم و گیاه
سپیده که سر بزند خواهی دید
که نیست به نظر گاه تو آن سدر فرتوتی که هر بامداد
گنجشکان بر شاخساران معطرش به ترنم
آخرین ستارگان کهکشان شیری را
تا خوابگاه آفتابیشان
بدرقه می کردند
سپیده که سر بزند
نخستین روز روزهای بی مرا
آغاز خواهی کرد
مثل گل سرخ تنهایی
آه خواهی کشید
به پروانه ها خواهی اندیشید
و به شاخه سدری
که سایه نینداخته بر آستانه ات
...................................


گاهی دوست داری بخوانی
گاهی دوست داری به هم ریختگی های اتاق را ساعتها دنبال شعری
که روزگاری ورق خیس می کرده بگردی
شعری که توجیه خیره گیها باشد و سکوت.
نمی خواهم نقد کنم
نمی خواهم حرفی بزنم
تنها می خواهم چند ساعتی انگشتانم را به سیمها برسانم
تا شاید سپیده سر بزند و نمی دانم چندمین روز از روزهای زنده بودن آغاز شود.


روزبه سوهانی.
..........................................

۹ نظر:

امید گفت...

بازهم سلام . به شما دوست عزیز .
ان شاءالله به هر شکلی که اون بحث قبلی پیش بره دنبال خواهم کرد .
در ضمن همون اول متوجه شدم اون متن ها ترجمه چه شعر هایی بودن . به خصوص اون شعر "میازار موری که دانه کش است..." که دیگه جزء معلومات اولیه و حتی به نوعی بدیهایت هر ایرانی محسوب میشه .این که برام توضیح داده بودید خیلی بانمک بود.
پست های جدیدتون رو هم حتماً of line می خونم .
راستی با اجازه توی وبلاگم پیوندتون دادم . خوشحال میشم سری بزنید .
ممنون .

rouzbeh sohani گفت...

سلام امید عزیز
اون توضیح برا شما نبودو
کلا قصدم این بود بعد از نوشتن مطلب این توضیح رو بنویسم
به همین دلیل با نقطه چین جداش کردم.
ممنون که ما رو همراه خودت کردی.

rouzbeh sohani گفت...

و در کل توضیحم بیشتر به این خاطر بود که ممکنه این سوال پیش بیاد که مگه نمیشد ترجمه های دیگه ای رو فرض کرد از این دو بیت؟
که گفتم اونا فقط یه مثال بودن.

دمادم گفت...

لحظات بسیار زیبایی را اینجاسپری کردم با بتهون و آتشی و ونگوگ.
ممنون از این میزبانی با شکوهتان.
هنوز اما می خواهم سونات را گوش دهم.

يه دوست گفت...

"باز هم یک طراوت مهتابی .... امان از معجزه ماه"
مرسي جالب بود.
آقا روزبه در مورد اون متني كه فرمودين قراره يه ستون با عنوان "عكس روز" داخل وبلاگ قرار بدين،موضوعات عمومي هستن ،يا اينكه قصد داريد به نسبت زمان عكسهاي متناسب رو قرار بدين؟
باز هم بابت مطالب زيباتون ممنون

rouzbeh sohani گفت...

سلام
اول ممنون بابت حضورتون.
و دیگه اینکه اگه دوستان همراهی کنن
و اون ستون عکس راه بیفته
مطالب عمومی و آزاد خواهند بود
و فقط با فرمت سیاه و سفید.
و با استفاده از مبایل(چون داشتنش تقریبا در همه مشترکه)

غزل آزاد گفت...

اين شعرو خيييييلي دوست دارم خدايا!

saeed gholami گفت...

-تنها می خواهم چند ساعتی انگشتانم را به سیمها برسانم
تا شاید سپیده سر بزند و نمی دانم چندمین روز از روزهای زنده بودن آغاز شود...-

مرسي قشنگ بود....
راستي روزبه جان...عكس ها و نقاشي هاي پايين وبلاگت باز نميشود..نميدونم حالا از سيستم من هست يا از شما...
خيلي خوبه وبلاگت تمامي رشته ها رو بهم مرتبت ميكني...مرسي...
در مورد -عكس روز- هم موافقم...و تا جايي كه بتونم و باشم-هستم....
بروزم...

rouzbeh sohani گفت...

ممنون سعید عزیز بابت توجهت.
نقاشی و موسیقی پایین صفحه اینجا قابل دیدن و اجراست.
البته با adsl .
و من بامرورگر firefox کار می کنم.