یکشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۹

شعری از روزبه سوهانی

شیهه از کوچه پر به نعش خیابان می کشد
شیهه از کوچه پر
به یالهای آخر خیابان
سم به شهر می کشاند
پر از شیهه می چکد
بال ها به کوچه

در به باد بوی نعش می کشاند


گلوله ای


شیهه از یالهای شهر می پراند






روزبه سوهانی

شنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۹

پیشنهاد : قطعه ی راپسودی مجار در انتهای صفحه

حکایت پیچاپیچ امیدی غم انگیز

حکایت

ما

و

روزها و ...






.

پنجشنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۹

بریده شعری از شاملو

ما

بی چرا زندگانیم

آنان

به چرا مرگ خویش آگاهانند









...

چهارشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۹

بریده شعری از حافظ

به روز واقعه

تابوت ما

ز سرو کنید








.

جمعه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۹

شعری از کسری عنقایی

شمعدان شیشه‌ای

با منگوله‌هایش،

تاقچه‌ غبارگرفته

با اسبی زنگ‌زده كه بر دو پای خویش ایستاده است.

و شعله‌ چشم‌های میشی‌رنگ.


اینك كبوتران خیس

روی لبانِ بودا عشق‌بازی می‌كنند،

باران شاید ببارد

شاید هم نه.

و من

حتی اگر به روح منجمد حیات تو دست‌یابم

نخواهمت یافت.

تو در تمام شمعدان‌های شیشه‌ای

پراكنده شده‌ای.


و آسمان

نه می‌بارد

و نه نمی‌بارد.