دوشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۸۹

...

رقص از آتش قبیله ای دارند
در کوچ انگشتانت
جاده ها
دور
و تنهایی را لیوانی آب
به خانه می ریزد

کفشهایم را به خواب خواهم برد
تخت به ابتدای قدم های تو خواهد رسید
عبور تو از انحنای جاده ها پر خواهد شد
و اتاق
در روشنای قابی
در باریدن تمام تنهایی قبیله ای بر دیوار
سفر کرده ی
آواز دور انگشتانت
خواهد
ایستاد

جاده ها را به خواب می برم
کفشهایم در عریانی قدم های تو به خانه بر می گردند
ونشسته بر نمناکی آوازهای قابی
اتاق
درآتش قبیله ای
به باد
می ریزد



.............................
روزبه سوهانی

۱۵ نظر:

سعيده ميرزايي گفت...

بايد بكشد عذاب تنهايي را
مردي كه ز عصر خود فراتر باشد

rouzbeh sohani گفت...

تنهاییمان را قایقی می تواند با خود ببرد...

rouzbeh sohani گفت...

خانم میرزایی باید بگم وضعیت الان
پویاست و این درسته...
که باعث بشه همه به چیزای جدی فکر کنیم و سعی کنیم ازش بنویسیم که این دومی از تنها فکر کردن خیلی مشکل تره.
اگه می گم ازتون ممنونم کاملا جدی
می گم.

ارشاد علیجانی گفت...

با اینکه از این سبک کارت اصلا خوشم نمیاد روزبه جان ولی این کارتو خیلی دوست داشتم

سعيده ميرزايي گفت...

الماس نگاهت بر شيشه خط كشيد
شيشه در
سكوت باغ
فرو
ريخت...
(اقاي سوهاني من هنوز منتظرم بي صبرانه.)

راضیه سرلک گفت...

کمان پذیرفتنی!
سلام به انحنای کشیده ات.
سلام بر همه دوستان
بحث وگفتگوهایی مطرح شد که منو هم تر غیب کرد در ادامه این بحث ها با شما باشم.
راستش من خیلی شعر (یا به طور کلی هر اثر ادبی، هنری) را امری فردی حاصل تجربیات و خللقیت افراد می دانم و از آنجا که معیار عامی برای زیبایی شناسی وجود ندارد(در بحث ها ونظر ها بارها نوک پیکان خطاب به زیبایی شناسی و لذت بر می گشت که اگر در یک جمله ماحصل آفرینش هر اثر را امری بدانیم که بعد زیبایی شناسی یا شناختی ما را ارضا می نماید در واقع از یک زیبایی شناسی صحبت کرده ایم که بارها وبارها در طول تاریخ مورد تعریف وباز تعریف قرارگرفته ومنو به این نتیجه می رساند که هر کس مطابق چشم انداز و دیدگاه های فردی خود به شعر وهنر می پردازد- صرفنظر از تاثیر پذیریها و وامداری یک اثر-
که این اولین گام در مرحله کاری هر شخص هنر مندی است که به دنبال تبیین دیدگاههای زیبا شناختی خود باشد تا این اثر خلق شود
وپس از آن داشتن مخاطب چرا که کاملا موافقم اثر هنری بدون مخاطب می میرد واینکه یک اثر هنری پس از خلق یک اثر مستقل است و باید به تبیین خویش بپردازد قبول اماآقای سوهانی من فکر می کنم ی سوء تعبیر پیش آمده که اگر از کسی خواسته شود در مورد اثرش صحبت کند به معنای توضیح وپانوشت و معنای تحت اللفظی اثر نیست بلکه به معنای تعریف شما و جهان بینی شخص شما از شعر است مثل کاری که الان میکنید و تعریف خود را از اثر ادبی،نظام نشانه ها و.... ارئه می دهید که این تفکر ریخته در تک تک کار هایتان می شود حال اینکه این اندیشه چقد در تار وپود شعر شما تنیده شده به عهده نقد اثر است و جا را برای دیالوگ باز می کند
مسائل دیگری هم مطرح شد که قابل تأملند و در فرصت آتی در موردشان صحبت می کنم
همچنین خیلی حرف در مورد شعرتون دارم!

راضیه سرلک گفت...

ویک سوال از آقای علیجانی
با توجه به فردیتی که هر هنرمند با اون در گیره ومن ضمن صحبتام به اون اشاره کردم وباتوجه به فضایی که شما اشاره کردید و به کررات دیده می شود که حوزه های مختف هنری مورد تجربه هنرمندان قرارمیگیرد من می خواهم از شما این سوال را بپرسم که کیارستمی اگر در ادمه شاملو روایت خودش از حافظ رو ارئه می دهد به نوعی از دریچه کیارستمی فیلمساز به این مقوله نگاه نمی کند وجالب برای شما نخواهد بود چرخش دوربین متفاوتی که این انسان یا کیانیان بازیگر با ورود به حیطه عکاسی برای ما ثبت میکنند؟
(من ببخشید به ژانگولر بازی افرادی که هر محیطی را ندانسته مورد حمله و چیپ سازی قرار می دهند کاری ندارم)

زهرا اسماعیل زاده گفت...

سلام
ممنون از دعوتت
به جان خواندم!
نویسا باشید!

یه دوست گفت...

با سلام
و باز هم مثل گذشته زیبا و...
امیدوارم بتونم از نزدیک از مصاحبت باهاتون اندوخته ای کسب کنم

یه دوست گفت...

"اکاش مرکب تقدیر من وحشی نبود..."

rouzbeh sohani گفت...

سلام
باید بگم که هیچ وقت وبلاگ رو اینقدر پویا ندیده بودم.
برام واقعا لذت بخشه.
ممنون از خانوم میرزایی که شروع کرد
از بهنام شریفی که ادامه داد
از خانم سرلک که به ما پیوست
از خانم اسماعیل زاده که دعوتمون رو پذیرفت
از یه دوست که ما رو دنبال میکنه
از ارشاد عزیز که همیشه هست...
و از هر کی که قراره اضافه بشه به یه حلقه.
اینطوری آدم احساس میکنه تو فکر کردن تنها نیست...

ارشاد علیجانی گفت...

سلام خانم سرلک
اول که من اسمی از این اساتید نیاوردم دوم اینکه بله کاملا حق با شما است آزادی در هر عرصه ای معنای خودشو داره و در عرصه هنر به این معنا است که هر کسی میتونه اثری هنری با هر شکل و شیوه ای ایجاد کنه و این اساتید که شما هم اسم بردید مختارند هر کاری که دوست دارند به عنوان هنر انجام بدهند اما اگر مطلب من را که آغشته به طنز هم کمی بود دوباره مرور کنید من در هیج جای آن ننوشته ام که این آقایان یا خانم ها حق ندارند این کار را بکنند من گفته ام من خود را مخاطب این آثار قرار نمیدهم و یا آنها را نمیخرم چون معتقدم ارزش آنچنانی ندارند شاید کس دیگری با من مخالف باشد و عنوان کند که خیر، ارزش هنری دارند و خود را مخاطب این آثار قرار دهد. من به دو نکته اشاره میکنم اول آنکه نباید فقط و فقط به این علت که نام یک فرد معروف پشت یک اثر هنری قرار گرفت ان هم در حوزه ای که در آن تخصص ندارد به آن بهای بیش از حد داد نکته بعدی اینکه اینگونه آثار در دراز مدت محکوم به شکست هستند چون آثار خوبی در کل از آب در نمیآیند اگر من بخواهم موسیقی خوب گوش کنم به سراغ صدای آن بازیگر نمیروم و اگر بخواهم از هر تجسمی زیبایی لذت ببرم ترجیج میدهم به هنر دست پرویز تناولی نگاه کنم تا حجم های چوبی آقای کیانیان، هرچند که خواهر ایشان از مجسمه سازان مورد احترام هستند.شاید هم من بسیار سختگیرم . من هروقت به رستوران نا آشنایی میخواهم بروم ببینم که عنوان کرده هم پیتزا دارد و هم کباب حتما به آن رستوران نخواهم رفت چون مطمینا نه فست فود خوبی دارد و نه کباب با پدر مادری به من میدهد

دیوار نویس گفت...

درگیرم
هنوز

غزل آزاد گفت...

و من که خاموشم...

نفس گفت...

سلام آقای سوهانی
من میزانیانم
دیروز تو انجمن آدرس وب رو ازتون گرفتم
این شعر تصویرهایی داشت شبیه به شعر دیروز
تصویر هایی مخصوص به خودتون
زیباو عمیق
این هم آدرس وب منه
خوشحال می شم نظراتتون رو بدونم