جمعه، تیر ۱۱، ۱۳۸۹

شعری از روزبه سوهانی


صندلی ها دورتر از آخرین عکسمان

امواج را

تنها

نشسته ام





۴ نظر:

zahra mahoozi گفت...

کم پیش میاید شک کنم به این که سخت ترین فن دنیا مینیمال کار کردن است بیش از هر چیز محتاج بازبینی و بازنویسی و کوچکترین اشتباه اثر را به فول فرنگی ها "fail" می کند
"دورتر از آخرین عکسمان" همه چیزی را که می گوید که "امواج را تنها نشسته ام" مکررش می کند و گرچه بعد تصویری دیگری میدهد بار شعری بیشتری نمی افزاید جز یک اغراق محو که خیلی ظریف و زیبا بود در همراهی "صندلیها" که در ترکیبش با "تنها نشسته ام" در تنهایی اغراق می کند
شعرتان در مقایسه با قامتش حجم تصویری خوبی داشت اما نه چندان بدیع که توقع میرفت همان نوستالژیای عکس های جمع های از هم پاشیده که شعر داخل و خارج الی ما شا الله از این دست مثالها دارد و دیگر آن امواج را تنها نشستن (گذشته از آن حرکت زبانی و هنجار شکنی اش که خود به گمان من می توانست به قواعد مینیمال نزدیکتر شود) که گرچه بدیع تر از آن دیگری باز خود مستعمل بود.

rouzbeh sohani گفت...

mamnoon az nazaretoon khanoome mahoozi

یاغی گفت...

اولا ممنون که سرزده سر زدین
واما فضای این وبلاگ رو دوست دارم نه چون نویسنده اش روزبه سوهانیه بلکه چون نویسنده اش روزبه سوهانیه

یه دوست گفت...

بی مثال زندگی کردن و در اوج بودن ...
زیباست...