دوشنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۷


تنگنای لب هایت، چیزی که زیر مانتوی سیاهت طغیان کرده و من را یاد شیر داغ صبحانه های خسته مان می اندازد.

قلب های قرمز و پشمالو

خونی که از بین پاهایت، دندان هایت، چشم هایت،گوش هایت

آسفالت را داغ کرده، من را روزهای ولنتاین به چهار راه نظام آباد میکشد تا کمی سبک کنم خودم را، تا زنم از ترانه فرنگیس متنفر باشد
ارشاد علیجانی

۳ نظر:

ناشناس گفت...

salam aghaye alijani mishe ye meghdar raje be dideton nesbate be sher va entezarateton az sher tozih bedid?

e گفت...

با عرض سلام خدمت شما دوست عزیز
درمورد سوالتون به طور خلاصه باید بگم دید من به شعر دید بسیار بی چهارچوبیه. یعنی امکان داره بسیاری از دوستان دیگر با تکستی مواجه بشن و اون رو شعر ندونند به طور مثال شعری از عباس کیارستمی: گرگی در کیمین است. کل شعر همین یک جمله است.آیا این مطلب به نظر شما شعر است به نظر من هست که متاسفانه در جا مجالی به توضیح ندارم.
با توجه به دیدم انتظار من نیز از شعر بسیار بی قاعده است شاید لحظه ای حیرت(مثل برخی کارهای صالحی و کارهای عباس صفاری) لحظه ای عاشقی(ماند بسیاری از کارهای شعرای معاصر ما مانند هیوا مسیح و لنگرودی و ...) لحظه ای غم (مانند کارهای احمد رضا احمدی)
به نظرم پیشپیش انتظار خاصی از شعر داشتن کار خوبی نیست.
امیدوارم در این مهلت کوتاه کمی درباره تفکرات خودم به شما دوست عزیز توضیح داده باشم
ارشاد علیجانی

ناشناس گفت...

en roze valentain nist ke ,na tanhaa to,ke hameye maro be 4rahe nezam abad mikeshe
en tanijeye salha sarkob o tahghiro sansore


be har hal jesarateto dost dashtam