جمعه، آذر ۰۱، ۱۳۸۷




زخمه از خیسی اتاق چکید ، روی پیراهنی که دکمه نداشت
پنجره ناگهان به کوچه رسيد ، مردی از عکس های تار گذشت
تو از این بادها گذر کردی ، زخمها روی دست های من است
دکمه هائی همیشه بسته شدند ، کوچه هائی که از سه تار گذشت
قاب عکسی هنوز بارانی ، از پیاده ترین خیابانها
انتهای بخار یک فنجان ، كفش هايي كه چند بارگذشت
من به ديوارها كشيده شدم ، دوربين توي دست هاي تو بود
مردي از پنجره عبور نكرد ، قطره هايي كه روي ساز چكيد
تو به انگشت ها كشيده شدي ، زخمه از دست هاي من افتاد
و صدا در اتاق پيچيد و
قطره هايي
قطره هايي
قطره هايي ...

روزبه سوهاني

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
ممنون که اومدین و شعرامو خوندین البته اگه بشه بهشون گفت شعر و اگه ارزش خوندن داشته باشن

واقعا خوشحالم کردین، ممنون

ناشناس گفت...

سلام. می خوام در مورد شعراتون نظرمو بگم.تا اونجایی که من شعراتون رو شنیدم ویا تو همین وبلاگ خوندم کارهای کوتاه تون جالب وپر از خلاقیته.چون منم توی شعر کوتاه دنبال چیزایی هستم که دیگران بهش بی توجه هستن،واین موضوع توی کار های کوتاه شما هم به چشم می خوره.اما یه نکته ی دیگه هم که لاز مه بگم اینه که یکی تا از کارهاتون (زخمه....)رو نتونستم باهاش ارتباط بر قرار کنم.حالا نمی دونم این از ضعف کاره یا ....
بعد،آخر این غزل به نظر من نباید اینطوری تموم میشد
قطر هایی قطره هایی قطره هایی.....
این کار همه ی آهنگ شعرو زیر سوال می بره واحساس خوبی به خواننده دست نمیده.شاید یکی ار دلایل شما ایجاد یه ابتکاربوده باشه که آخر این غزل این طوری تموم بشه اما این ابتکار نیست.ولی تصویر کار خیلی جالب بود وتکراری نبود.

e گفت...

mamnoon az nazaretoon
vaghean khoshhalam kardid ke rajebe kar nazar dadid

roozbeh