جمعه، مهر ۲۳، ۱۳۸۹

توي كفشت نمك نمي ريزم، آب پاشيده ام شگون دارد
دوستت...دار ِمن نبودن تو ، دختري كه فقط جنون دارد

خرد شد مشتم از تن ديوار اين همه پنجره كه بسته شدي
شام آخر شدم سر ميزم بي تو چشمم دو پيك خون دارد

من غزل...من تهوّع گريه...توكسي كه هنوز نافهمي
تو بهشتي كه از تمام خدا حوريّه ها كلكسيون دارد

اشتباه از خدا نبود كه من روسري را گره زدم به تنت
دار يك نردبام وارونه ست! مرگ تعبير واژگون دارد

خم شدم از خطوط من بگذر پل شكسته و رود طغياني ست
دختر خر منم براي شما چه كسي فرم چل ستون دارد؟

روي اين گيسوان آشفته چند باران بيارمت بالا؟
اين سياه كبود چشم من است مژه هايي كه سو وشون دارد

شايد از جمجمه عوض شده ام لحظه اي كه تناسخ من با
رابعه رابعه...مربّع شد ،اين اتاقي كه در درون دار- م -

- از قدم هاي ممتد عصبي پِت پِتِ لامپ هايِ زردِ عجيب
از چراغي كه...زود مي ميرد...كه فقط ده دقيقه جون دارد

تن كمان/چه برام آوردي؟زخمه هاي سه تار كافي نيست؟
تار ِ اين چشم ها شده مردي كه به جاي دل ارغنون دارد

تيغ را روي ساقه ي دستش ...پشت كفشت شراب مي ريزد
دختري كه جنون مشتركي با خودآزار بيستون دارد!!!


غزل آزادمقدم

۱۱ نظر:

مهر آذر گفت...

كار عجيبيه خانم ازاد
درون مايه اين كار پر از فلسفه ست
چشمي كه سر ميز گذاشته مي شه !
و رابعه اي كه مربع مي شه و فلسفه ي اشكال ، و ... و...

ذهن منو كه درگير كرده
اميد وارم بتونم بيشتر در موردش تو يه فرصت ديگه بنويسم
وبلاگ خوبي داريد دوستان
لذت بردم .

rouzbeh sohani گفت...

ارشاد غمگین
ارشاد خسته
...
همه غمگین
همه خسته
...
یه روزگاری چیزای پیش پا افتادم شادمون
میکرد گاهی
الان دیگه اونام نمیکنن...
به هر حال شاید به قول شاملو:
انسان با نخستین درد آغاز می شود...!!

ناشناس گفت...

قشبا این commentآدم فکر میکنه یک دیدگاه pessimistic به زندگی دارید.

ارشاد علیجانی گفت...

روزبه جان یکی دیگه شعر غمگمین میذاره از روان من مایه میذاری؟
:)

ولی خوب در کل با تو در حال و حالتی موافقم

rouzbeh sohani گفت...

ارشاد عزیز
اونو برای یه چیزت نوشتم.

rouzbeh sohani گفت...

حالا ارشاد جان ما یه چیزی گفتیم
ولی خوب به هم که میرسیم من و شما
پیراهنی آغشته به بنزین و باد می شویم..

غزل آزاد گفت...

دوستانم
ممنون از توجهتون ...

salim gholami گفت...

از قافیه ی سو و شون خیلی خوشم اومد
چون رابعه در سلوک عرفانی رو شنیدم این رابعه رو دیگه دوس نداشتم
راستی خانم آزاد چرا وبلاگ مستقل ندارید اینجا یه جوریه؟

salim gholami گفت...

از قافیه ی سو و شون خیلی خوشم اومد
چون رابعه در سلوک عرفانی رو شنیدم این رابعه رو دیگه دوس نداشتم
راستی خانم آزاد چرا وبلاگ مستقل ندارید اینجا یه جوریه؟

غزل آزاد گفت...

سلیم غلامی
اینجا چه جوریه مگه ؟

salim gholami گفت...

سلام آخه این یه سایته و طراحیش جوری نیست که تصاویر قالب رو نشون بده بعدم این که فضا که شخصی باشه حرفه ای تره!