پنجشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۸

...به شانه های تو


ادامه ی اتاق را به شانه هایت گره خواهم زد
و صدای ماهیانی سرازیر در من
در انحناهای رودخانه ای
تخت را به قدم ها ی تو می ریزد
به شانه هایت گره خواهم زد
رطوبت تکه قایق ها را
و با طعم جاده هایی از تو گذشته
باد
به ادامه ی اتاق
می پیچد
به قدم های تو
سرازیر از صدای ماهیانی
در انحناهای تخت
که رودخانه ای را
به انگشت ها یم
گره
خواهند
زد...


روزبه سوهانی

۸ نظر:

zahra mahoozi گفت...

سلام آقای سوهانی
نکته ای که اخیرا خودم رو بهش پایبند کردم اینه که قبل از نظر دادن درباره هر اثری از مولف سوال کنم به چه سیستم نقدی اعتقاد دارید اما من عجالتا کار شما رو با روش کار خودم نقد می کنم
شروع کار بسیار قدرتمنده و بلافاصله"از و صدای ماهیان تا به ادامه اتاق می پیچد" با دیزالو بسیار جالب تصاویر روبرو میشیم که پرش تصاویر در نوع خودش مثال زدنیه "و من همین الان حفظش می کنم برای وقتی که بخوام مثال بزنم"عبارت "و با طعم جاده هایی از تو گذشته " کمی شاملو زده است "در ترکیب بندی"اما نکته مثبتش اینه که بر خلاف کارهای شاملو فاصله مطمئنه شاعرانگی بین دال و مدلول حفظ شده از دیدگاهای جالبی که شعر حجم به عالم شعر عرضه میکنه اپوخه کردن کلماته به منظور بیرون کشیدن کارکرد های جدید از کلمه که دراین شعر کلمات همون چیزی هستند که توقع میرود باشند مثلا ماهیها همون ماهیهای محتاج رودخانه همینطور قایق گره و سایر المانها"روابط استعاری هستند" در بستار کار که به قدرتمندی شروعش نیست عبارت "که رودخانه ای را..."کلید کشف رودخانه رو به مخاطب میده و باز هم به برجسته تر کردن وجه استعاری شعر کمک میکنه تلاش برای رسیدن به حرکت دوار شعر کاملا محسوسه اما رسیدن از "گره خواهم زد" به "گره زده اند" اتفاق جالبی نیست بند آخر باید در شعاع های بند اول توقف کنه مثلا رویایی در کتاب بر جاده های تهی شعری داره که اگه اشتباه نکنم اینطور شروع میشه"در خویش سوخته خفقان بسته در کویر" و اینجوری تموم میشه"خاموش بسته لب خاموش" یا با جایگاه و نقش کلمات در جمله بازی میشه مثل اولین شعر از کتاب شعرهای دریایی شروع میشه با "دریا تمام وزشهاست" و ختم میشه به "دریا...تمام" که تمام در ابتدا قید و بعدا می تواند مسند یا حتی نوعی فعل باشد اما در این شعر مثلا "گره زدن" در هر دو عبارت یه فعل ترکیبیه و فکر میکنم که حیفه اگه از سیالیت و روانی کارهای بلند شما حرفی زده نشه در کل به نظر من که خیلی خوب بود یکی از بهترین کارهایی که این اواخر شنیدم حقشه که دنبال یه جشنواره بگردین

rouzbeh sohani گفت...

salam khanoume mahouzi
az nazaretoun vaghean mamnounam
kamelo jaleb boud.

مهردادحاجي محمدي گفت...

آفرين روزبه.خيلي كارخوبيه.بايدباهاش زندگي كنم.بعدنظرم رومي گم.براي شروع اونچه كه باردوم ديدم شروع بيشترجمله هاباحرف اضافست.دركل عاليه

rouzbeh sohani گفت...

salam mehrdad
mamnoun
pas montazere nazaret hastam.

rouzbeh sohani گفت...

salam khanoume mahouzi
khodamam ba nazaretoun moafegham.dar morede payanesh.

baran_dokht گفت...

دشتها نام تو را می گویند
کوهها شعر مرا می خوانند
کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند
در من این جلوه ی اندوه ز چیست ؟
در تو این قصه ی پرهیز که چه ؟
در من این شعله ی عصیان نیاز
در تو دمسردی پاییز که چه ؟
حرف را باید زد
درد را باید گفت
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخن از تو
متلاشی شدن دوستی است
و عبث بودن پندار سرورآور مهر
آشنایی با شور ؟
و جدایی با درد ؟
و نشستن در بهت فراموشی
یا غرق غرور ؟
سینه ام اینه ای ست
با غباری از غم
تو به لبخندی از این اینه بزدای غبار
آشیان تهی دست مرا
مرغ دستان تو پر می سازند
آه مگذار ، که دستان من آن
اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشیها بسپارد
آه مگذار که مرغان سپید دستت
دست پر مهر مرا سرد و تهی بگذارد
من چه می گویم ، آه
با تو کنون چه فراموشیها
با من کنون چه نشستها ، خاموشیهاست
تو مپندار که خاموشی من
هست برهان فراموشی من

qazal.azad گفت...

saläm.jäleb ineke äkharin
...käre man
...Yani ajibe
Bikhiäl!
Adame naqd nistam.
Ama farämu$ie talkhi däre inkäreton.
Tekrärä yädävarie farämu$ie.
Motefäveto $irin bod.
Omidväram $irintaram be$e.

ناشناس گفت...

سلام.شعر جالب و زيباييست.
عالي بود.
اميدوارم حالتون بهتر بشه...