سه‌شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۸


۳ نظر:

banoye_baran_64@yahoo.com گفت...

من از نهايت شب حرف مي زنم

من از نهايت تاركي

واز نهايب شب حرف مي زنم



اگر به خانه من آمدي

براي من اي مهربان چراغ بيار

ويكدريچه كه از آن

به ازدحام كوچه خوشبخت بنگرمs

baran_dokht گفت...

بيا با ما تا ابد عاشق بمانيم

سرود عشق ياد عاشقان است

صداي بلبلي در آسمان است

سرود عشق فرياد رهايي است

يكي از نغمه هاي آشنايي است

سرود عشق يعني با تو بودن

محبت را از آدم ها ربودن

قناري جان بمان عاشق هميشه

كه عشق هرگز ز دل ها گم نميشه

بيا ما تا ابد عاشق بمانيم

سرود عشق را با هم بخوانيم

baran_dokht گفت...

جدايي

امشب واقعيت را

پذيرا هستم

با پذيرفتن آن

جايي براي اشك

باقي نمي گذارماي راز شيرين

نمي دانم

شايد هنوز

به ياد من باشي