دوشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۷


روشن
تو را
تاریک
روشن
تاریک
روشن
تاریک
روشن
تاریک
روشن
تاریک
روشن
تاریک
روشن
مهتابی نمیگذارد این شعر را
تاریک...
روزبه سوهانی

۴ نظر:

ناشناس گفت...

این کار منو به یاد شعر سیاه سپید ...انداخت.شاید طرز بیانش مثه اون بود .یه سوالی می پرسم امیدوارم ناراحت نشین و جوابشو بدید.به نظر شما پشت سر هم آوردن کلمات( مثه همین کار)می شه به عنوان سبک شاعر در بیاد؟یعنی تو کارای بعدی شاعر تکرار بشه ؟یه سوال دیگه هم دارم.اینکه میشه گفت آوردن فعل هایی که مربوط به بند شعری نیست (مثلابه چهره ی تو گم می مانم .(در چهره ی تو گم می شوم))به عنوان سبک شاعر شناخته بشه؟یه چیزی که در مورد کار می شد گفت این بود که تصویر کارتون اصلا تکراری نبود و واقعا جالب بود.

ناشناس گفت...

سلام
در مورد سوال اول: در كل اين فرم و تكنيك تازه و جديد نيست و در عين حال من دفكر ميكنم تكرار زيادش نميتونه جذابيتي داشته باشه مگه اينكه هم فرمي و هم محتوايي قوي و تازه باشه
و در مورد سوال دوم:به اين ميگن اشنايي زدايي در حوزه ي زبان كه خودش ميتونه باعث ايجاد محتواي تازه هم بشه يعني شما در حوزه ي زبان كاري ميكني كه براي مخاطب تازه و نا اشنا باشه و در كل هستن شاعرشيي كه به اين حوزه علاقمندن و براشون جذابه
ممنون از نظرتون

ناشناس گفت...

salam
benazaretun in dorste ke shaer hameh heso darkesh az atrafesho faghat tuye chand ta vazheh bayan kone.ba in sabk mokhatab nemituneh ehsase darun shaero motevajeh beshe
shoma ya ehsasatetuno dar daretun baghi migozarid.ya inghdar sathi negar hastid ke faghat toye chand vazheye tekrari bayanesh mikonid?

ناشناس گفت...

سلام یغمای ششم
ممنون از نظرت
البته من سعی کردم هیچوقت در مورد شعر خودم حزف نزنم
اما باید بگم که چیزی که شما گفتید بر میگرده به ذهنیت ها ی مختلف در مورد شعر که به عنوان مثال شاید کسی عقیده داشته باسه که کاملترین شعر یه برگه ی سفیده.و ما با نوشتن در واقع داریم ازش یه چیزی کم میکنیم پس در استفاده از کلمات باید خیلی خسیس بود.
بازم ممنون از راحت نظر دادنتون که خیلی خوبه