این ادامه ی دستهای تو بود
که در نور مرطوب لیوان رخ می داد
از موج .
انگشتهای من
مدام
از دست رفته بودند
که دستهای تو
سطح دریا بود . . .
هنگام که
از موج
از ماهی ها
می رقصیدی
دریا در دستهای من لغزید
و کف اتاق ریخت
تو
در تاریکی اتاق
انگشتهای مرا کشف کرده بودی . . .
وبلاگ شاعر
..........................................
در گیرودار وبگردی بود که به شعر های سعید احمد پور رسیدم ،
و ناچار به ایستادن شدم و خواندن ودوباره خواندن...
نمی شناختمش، اما حالا کارهایش را می شناسم...
و برای از شعرش نوشتن اثر بالا را انتخاب کردم.
..............................................
و طبق معمول متنی برای واشکافی اثر و نه معنی کردن شخصی آن:
-در اثر با زبانی از نوع" من -تو" روبروییم که مشخصه های خاص خود را دارد
و شاید از اصلی ترین آنها جنبه ی شخصی و نامه گون پیدا کردن اثر است.
-با آغازی پرتاب گون روبروییم به این معنی که گویی ادامه ایست و نه آغازی
و "این" تاکیدی بیشتر ایجاد می کند بر این ادامگی و نیز فضایی سپید(خالی)
ماقبل آغاز.
-اما به نکته ی تصویر در شعر می رسیم و عبارت از دید من ناکامل و شاید
اشتباه "تصویر شاعرانه".
زیرا در ادبیات امکان ایجاد تصویر(به معنای خود کلمه) وجود ندارد.
(و البته استفاده از امکان دیداری زبان مطرح نیست که در حوزه ی دیگریست
به عنوان مثال شعر های عباس صفاری در مجموعه ی دوربین قدیمی)
و تنها به نوعی امکان روایت شخصی آن امکان پذیر است.
و شاید به نوعی روایت پدیدار شدن پدیده ای.
و باید در استفاده از این عبارت و واشکافی آن بحثهای بیشتری صورت بگیرد.
و در نهایت ابزار این روایت زبان است ، که به آن شکل ها ی مختلف و در نتیجه
نام های مختلف می دهد که شاعرانه هم می تواند یکی از آنها باشد.
که ما در این اثر با آن روبروییم
اتفاقاتی که در حوزه ی زبان رخ داده و این روایت را متفاوت کرده.
به این مثال دقت کنید:
چند رهگذر با صحنه ی تصادفی روبرو می شوند و پلیس برای
پرس و جو به سراغ آنها می رود.
هر کس چگونه این واقعه را شرح خواهد داد؟!
چه مسائلی در تفاوت احتمالی روایات اثر گذار خواهد بود؟!
و هر کس چگونه از زبان در این راه استفاده می کند؟!
مسلما روایت ها مختلف و متفاوت خواهد بود...
و در نهایت شاید اگر فروغ در آن بین بود می گفت:
و مردی زیر چرخ های زمان له شد...
و احتمالا پلیس چند دقیقه آسمان را نگاه می کرد!
و اینجاست که در این اثر هم با زبانی کاملا برجسته روبرو می شویم
مثلا آنجا که می گوید:
این
ادامه ی دستهای تو بود
که در نور مرطوب لیوان رخ می داد
از موج
به حضور صفت "مرطوب " در کنار نور و لیوان توجه کنید.
و اینجا به نکته ی مهم دیگری می رسیم ؛ صفت.
صفت حضور قدرتمند دیدگاه و ذهن مولف است و اصولا در زبان
ابزاریست برای بیان دقیقتر و به نوعی هدایت به سمت آنچه گوینده(مولف،...)
می خواهد. مگر آنکه با صفتی پویا روبرو باشیم و نه ایستا
و نکته ی مهم این است که این پویایی هم در خود عبارت می تواند اتفاق بیفتد
و هم در طول یک اثر.
مثلا صفت آبی برای لاله در عبارت "لاله ی آبی" می تواند ایستا باشد
اما برای قدم ها در عبارت "قدم ها ی آبی" پویا.
اما همین عبارت"لاله ی آبی " در ایمان بیاوریم... فروغ با توجه به کل اثر و در
طول کار حالتی پویا به خود می گیرد.
زمان چهار بار نواخت...
.
.
.
آن چهار لاله ی آبی را بوییده ای...
در این اثر هم به حضور صفت "مرطوب" در کنار نور و لیوان دقت کنید که به پویایی
عبارت انجامیده است.
-نکته ی بعد در مورد عبارت زیر است:
"انگشت ها ی من
مدام
از دست رفته بودند"
که اینجا ما به نوعی با اصطلاحی روبروییم ؛ "از دست رفتن"
و رابطه ای برقرار می شود بین این دست با انگشت و کل کار.
اما نکته ی بسیار مهم اینجاست که در زبانی غیر از فارسی هم این رابطه حفظ
خواهد شد؟!(حتی با فرض اینکه بتوانیم معادل این اصطلاح را پیدا کنیم)
مثلا به عبارت معروف زیر دقت کنید:
آن یکی شیر است اندر بادیه
وان یکی شیر است اندر بادیه
آن یکی شیر است کادم می خورد
وان یکی شیر است کادم می خورد
درست است که این اثر در حوزه ی زبان فارسی دارای زبانی برجسته است
که وارد حیطه ی زبان ادبی شده اما فرض کنید به زبان دیگری ترجمه شده(مثلا انگلیسی)
و باز به فارسی ترجمه شود و به دست ما برسد، چه باقی می ماند؟
مثلا شاید عبارت :
آن یکی شیری در بیابان است
آن یکی شیری در کاسه است
آن یکی شیریست که آدم را می خورد
و آن یکی شیریست که آدم آن را می خورد
که حتی در زبان انگلیسی تشابه ظاهری شیرها(جناس تام) هم از بین میرود!
و این سوال مهم در باب شعریت یک اثر: که ایا باید پس از ترجمه باقی بماند؟!
-نکته ی قابل بحث دیگر ارتباط عمودی قوی در کل اثر است، حضور دستها
رطوبت ، لیوان ، موج ، دریا و ...و پرتاب هایی که میان آنها در طول کار صورت می گیرد
باعث نیاز به بازگشت و دوباره خوانی و ارتباط اجزاء اثر با هم می شود .
که کشف این رابطه ها در یک اثر گاه آسان و گاه دشوار است.
به عنوان مثال به "دریا" و "دستها" و "نور مرطوب لیوان" و " تاریکی اتاق"
توجه کنید.
- نکته ی دیگر لزوم توجه به زمان ها در اثر است .
-و نکته های بیشتر که به ادامه و همراهی دوستان می سپارم
مانند حضور سه نقطه ها در اثر و لزوم این حضور
و یا بحث در مورد عبارت" دست های تو سطح دریا بود
و ...
.............................................
به امید ادامه...
روزبه سوهانی.