شنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۸

آسمان لرزه - شعری از عباس صفاری


می آیی و می روی/ رنگ ها/ مدها/ و مدل ها را/ کوتاه و بلند
تند و ملایم و سنگین
پا به پای فصول
می آوری و می بری .
***
دیگر چه باشی چه نباشی
تنها کتاب بالینی من شده ای در این اتاق پر از کتاب های ناخوانده .
***
با این حواس پنجگانه ای
که هیچکدام حساب نمی برد از من
هزار بار هم که آمده باشی
صدای پت پت ماشینت از کنار خیابان
هنوز گلویم را خشک
و مرطوب می کند کف دستانم را .
***
می آئی
می روی
و همیشه پیش از پشت سر بستن در طوری نگاهم می کنی
که انگار سقف دنیا از سنگ است و
آسمان لرزه ای در راه .




هیچ نظری موجود نیست: