شعرای متافیزیک جان دان و پیروانش در قرن هفده بودند که در اشعار خود
با استفاده از زبان محاوره و مجازهای بعید به شرح مسائل بنیادین فلسفی و الهی پرداختند.
-این نام را نخستین بار دکتر ساموئل جانسن بر آنان نهاد.
الیوت مکتب آنان را از جریانات مهم و جدی تاریخ ادبیات برشمرده است و در مقاله ای با عنوان
"شاعران ماورا،الطبیعی" نظریه ی گسست شعور را مطرح میکند که مطابق آن نزد دان و پیروانش
کل شعور(احساس و اندیشه) حالت به هم پیوسته و یکپارچه داشت. اما پس از انقلاب قرن هفدهم
احساس و اندیشه از هم جدا شدند و گسست شعور به وجود آمد.
شاعران ماورا،الطبیعه اندیشه را به احساس بر میگرداندند و ادراک را به حالتی درونی تبدیل می کردند.
-این مکتب از کلیشه های فکری و زبانی موسیقی نرم و روان الیزابتی میپرهیزد و به بینش و بیانی
بدیع دست می یابد.
زبان این شاعران ساده و روشن و به دور از هر گونه آرایه ی لفظی و کلامیست.
-بن جانسن از موسیقی و کلام نا مانوس دان به شگفت آمده و گفته است :
جان دان را باید به خاطر نا هماوایی و ناهماهنگی وزن به دار آویخت!
و در جای دیگر میگوید:
او از برخی جهات برترین سراینده ی جهان است.
.................................
جان دان
جان دان در سال 1572 كه احساسات ضد كاتوليك تقربياً به اوج رسيده بود در خانوادهاي كاتوليك و مرفه چشم به جهان گشود. او در دانشگاههاي آكسفورد وكمبريج و"لينكلن اين" تحصيل كرد و آموزش وكالت ديد اما به دليل كاتوليك بودنش هرگز درجه هايی به او ندادند و نتوانست وكالت كند. پس از اينكه درسن چهار سالگي پدرش را از دست داد، وارث ثروتي فراوان شد اما چون استعداد تجارت نداشت به تحصيل روي آورد.
او به مطالعه الهيات، طب، حقوق و علوم كلاسيك پرداخت و شعر سرود. سپس به پارلمان و دربار راه يافت و مورد حمايت "سرتوماس اگرتون" قرار گرفت. درست در زماني كه همه چيز خوب پيش ميرفت ازدواج پنهاني او با دختر يك نجيب زاده بنام "آن مور" تمام اميدهاي او را بر باد داد.
او از مقام خود عزل شد و به زندان افتاد، زندگياش قرين رنج و محنت و سختي گشت و در حاليكه فرزندانش زياد بودند دچار مشكلات مالي فراوان گشت. در همان سالها مرثيهاي در مرگ اليزابت دختر "سررابرت دروری" سرود که سبب اهدا خانهاي به وی شد و به مدد دوستاني كه داشت دوباره زندگياش رونق گرفت.
در سال 1607 "جيمز" از وي خواست تا كشيش كليساي "انگليكن" انگليس شود ولي او نپذيرفت اما جيمز معتقد بود كه او كشيش موفقي خواهد شد سرانجام در سال 1615 در سن 42 سالگي كشيش و واعظ مخصوص "لينكن اين" شد و 6 سال بعد به رياست كليساي "سنت پال" برگزيده شد. مرگ همسرش در سال 1617 وي را دچار اندوهي جانكاه كرد و دو سال بعد در بستر بيماري افتاد تا آنكه در سال 1631 از بستر بيماري برخواست و در حضور شاه موعظه مشهورDeaths Duel" "[1] را ايراد كرد و پس از مدت كوتاهي در گذشت. وي در زمان حيات آثار خويش را چاپ نكرد اما نسخههاي خطي اشعارش در اختيار دوستانش قرار ميگرفت و سالها پس از مرگ وي به چاپ رسيد. شهرت راستين جان دان در دهه هاي دوم و سوم قرن بيستم نمايان گشت و به اوج رسيد.
-او در یکی از نامه های خصوصیش دو وجه متباین خود را بدین گونه از هم جدا میکند:
یکی سلحشوری ماجراجو که برای دلدادگان رنگارنگ خود مدیحه میسرود و دیگری دکتر جان دان
سرپرست کلیسای جامع سنت پال و سراینده ی غزل های روحانی(که از مهمترین اشعار او به شمار می آیند)
.......................
غزلواره ی روحانی 5
من جهانی کوچکم که با حیلت و راز
از عناصر و از روحی ملکوتی سرشته شدم
لیک هر دو بخش جهانم را
گناه اغواگر به شب بیکران در افکنده
و هر دو بخش مرا مرگ در پیش است.
ای که در فراسوی آسمان که اوج عالم بود
سپهر ها ی تازه ای یافته ای
و دریاهای تازه ای در نوشته ای
دریاهای تازه ای در دیدگانم فرو ریز
تا جهان خویش را با سرشک سرریزم غرقه کنم
یا که پاکیزه اش فرو شویم
اگر که دیگر بار هرگز غرق نمیتوانم شد
لیک ای وای که جهانم را
آتش سوزان در راه است
افسوس آتش شهوت و رشک
بیش از اینش سوزانده
و بر تباهیش افزوده است
پروردگارا آن شعله ها را فرو بنشان
و مرا فرو سوز در آتش شوق سرای و سیمایت
که زبانه ها ی سوزانش شفا بخش است.
منابع:
مجموعه ی از شکسپیر تا الیوت
narrator
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر