نان را از من بگیر
اگر می خواهی
هوا را از من بگیر
اما
خنده ات را نه...
از مجموعه ی "هوا را از من بگیر /خنده ات را نه"
ترجمه ی احمد پوری
اگر می خواهی
هوا را از من بگیر
اما
خنده ات را نه...
از مجموعه ی "هوا را از من بگیر /خنده ات را نه"
ترجمه ی احمد پوری
۶ نظر:
سلام آقای سوهانی
مثل آرزوهای همه آدم های خوب قشنگ بود
"ممنونم"
سلام...
کاش می شدهمیشه خندید،بعضی وقتا خندیدن سخت ترین کاره...
خیلی قشنگ وبه نظرم انتخاب مناسبی برای شروع وبلاگ بود.
"خسته نباشید"
salam khanoume mahouzi
mamnoon
man vaghean peygire karatoun hastam hamishe
va montazere etefaghi ke bayad biofte
درد کشیدم.آتش گرفتم.و تو متولد شدی.ازمنی که تنها لبخند هایش را به تو خواهد بخشید.
ای که دور از تو چون ، مرغ پر شکسته ام
بی تو در باغ غم ، منتظر نشسته ام
می نویسم امشب از صفای دل
نامه ای پر آرزو برای تو
که به دیدنم بیا
دور از این بهانه ها
تو طنین شعر عاشقانه ای
همچو روح شادی زمانه ای
تو بیا که بشکفد
به لبم ترانه ای
...
چه شود گر بدهی جواب نامه ی مرا
بنویسی دو سه جمله با کلام بی ریا
که در آنجا ز خیال من نمی شوی رها
پس از این هم نپری به عشق دیگری تو را
می نویسم امشب از صفای دل
نامه ای پر آرزو برای تو
که به دیدنم بیا
دور از این بهانه ها
تو طنین شعر عاشقانه ای
همچو روح شادی زمانه ای
تو بیا که بشکفد
به لبم ترانه ای
باد بوی تو را نیاورده ...
زن به پیراهن خودش خندید ...
ارسال یک نظر