سلام. تو را روزی پاییز حافظهی آفتابهای سوخته خواندم تو را چون دستی گرم، ... اکنون دستانت سد آبها میشود و آب که مینوشم ... اعتراف می کنم که ایده آل های من هنوز فاصله زیادی با ایده آل های حقیقی دارن ولی این شعر واقعا یکی از ایده آل ترین شعر هایی بوده که دیدم. به عنوان حاشیه:چند وقت پیش یه کتاب کودکان پیدا کردم که مربوط به خیلی سال پیش و نوشته احمد رضا احمدیه و یادم اومد که در دوران کودکی هیچ ارتباطی با این کتاب برقرار نمی کردم قصه هاش هم دست کمی از شعر هاش نداره اسمش "خواب یک سیب سیب یک خواب" بود
۱ نظر:
سلام.
تو را روزی
پاییز حافظهی آفتابهای سوخته
خواندم
تو را
چون دستی گرم،
...
اکنون دستانت سد آبها میشود
و آب که مینوشم
...
اعتراف می کنم که ایده آل های من هنوز فاصله زیادی با ایده آل های حقیقی دارن ولی این شعر واقعا یکی از ایده آل ترین شعر هایی بوده که دیدم.
به عنوان حاشیه:چند وقت پیش یه کتاب کودکان پیدا کردم که مربوط به خیلی سال پیش و نوشته احمد رضا احمدیه و یادم اومد که در دوران کودکی هیچ ارتباطی با این کتاب برقرار نمی کردم قصه هاش هم دست کمی از شعر هاش نداره
اسمش "خواب یک سیب سیب یک خواب" بود
ارسال یک نظر