نگرانم که زمین می لرزد خواب یک خانه به هم می ریزد
مردن نور هزاران شعله رقص پروانه به هم می ریزد
نگرانم که زمان می میرد ثانیه در نفس ساعت ها
وقت دیدار دو عاشق در مه یا دو دیوانه به هم می ریزد
خاک دلواپس من نیست ولی من به پایان زمین نزدیکم
بعد من گریه فقط می ماند بعد من شانه به هم می ریزد
چه گذشتست به این دختر مست تو چه کردی که توهم دارد
تو چه کردی که شراب چشمش در دو پیمانه به هم می ریزد
تو از این کوچه گذشتی و درخت 0 پنجره0 لحظه ی دیدار شکست
و پرنده به زمین افتاد و فکر کن لانه به هم می ریزد
پرده را پاره کن از خانه بترس خانه از خاطره لبریز من است
به خودت خیره بمانی حتما دام هر دانه به هم می ریزد
نگرانم که غم فاصله ها نگرانم که به غربت برسد
نگرانم که اگر دیر کنی عشق جانانه به هم می ریزد
ماه در چشم زمین می میرد و پلنگی به خودش می پیچد
خواب در فرصت چشمی بسته کورکورانه به هم می ریزد
به من وچشم غزل خیره بمان نگذار از تو به پایان برسد
فکر کن بعد من احساس تو را دست بیگانه به هم می ریزد