دوشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۷
پنجشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۷
...
چهارشنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۷
در چهره ي تو گم ميمانم
به هر شهري كه فكر ميكنم
در خيابانها چرخ ميزنم
و سراغ حرفهاي نگفته ات را
از سيمهايي ميگيرم
كه از تمام پرنده ها پريده ترند
در هر شهري كه گم ميمانم
به چهره ي تو فكر ميكنم
در خيابانها چرخ ميزنم
و سراغ مسيرهاي نرفته ات را
از كوچه هايي ميگيرم
كه از تمام بند كفشها پيچيده ترند
به چهره ي تو كه گم ميمانم
گريه ميكنم
و سراغ خانه را
از خيابانها يي ميگيرم
كه چرخ خورده اند
و من
كفشها
كوچه ها
پرنده ها
سيمها
و تو را
به هم پيچيده اند
روزبه سوهاني
به هر شهري كه فكر ميكنم
در خيابانها چرخ ميزنم
و سراغ حرفهاي نگفته ات را
از سيمهايي ميگيرم
كه از تمام پرنده ها پريده ترند
در هر شهري كه گم ميمانم
به چهره ي تو فكر ميكنم
در خيابانها چرخ ميزنم
و سراغ مسيرهاي نرفته ات را
از كوچه هايي ميگيرم
كه از تمام بند كفشها پيچيده ترند
به چهره ي تو كه گم ميمانم
گريه ميكنم
و سراغ خانه را
از خيابانها يي ميگيرم
كه چرخ خورده اند
و من
كفشها
كوچه ها
پرنده ها
سيمها
و تو را
به هم پيچيده اند
روزبه سوهاني
شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۷
چهارشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۷
پنجشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۷
دوشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۷
...
پنجشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۷
جمعه، آذر ۰۱، ۱۳۸۷
زخمه از خیسی اتاق چکید ، روی پیراهنی که دکمه نداشت
پنجره ناگهان به کوچه رسيد ، مردی از عکس های تار گذشت
تو از این بادها گذر کردی ، زخمها روی دست های من است
دکمه هائی همیشه بسته شدند ، کوچه هائی که از سه تار گذشت
پنجره ناگهان به کوچه رسيد ، مردی از عکس های تار گذشت
تو از این بادها گذر کردی ، زخمها روی دست های من است
دکمه هائی همیشه بسته شدند ، کوچه هائی که از سه تار گذشت
قاب عکسی هنوز بارانی ، از پیاده ترین خیابانها
انتهای بخار یک فنجان ، كفش هايي كه چند بارگذشت
من به ديوارها كشيده شدم ، دوربين توي دست هاي تو بود
مردي از پنجره عبور نكرد ، قطره هايي كه روي ساز چكيد
تو به انگشت ها كشيده شدي ، زخمه از دست هاي من افتاد
و صدا در اتاق پيچيد و
قطره هايي
قطره هايي
قطره هايي ...
روزبه سوهاني
پنجشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۷
...
در سالگرد پدر بزرگم، عروسکی برای 9 سالگی خواهرم خریدم که این روزها فقط گریه میکند. پدرم معتقد است باید برای بهبودی، حالش را بگیرد، من نظر خاصی ندارم و مادرم میگوید باید او را برای "چنگ هانگ" پست کنیم، که از این ستون به آن ستون فرج است. مادر بزرگ به دست های ما خیره است و با اشک، لب های شوهرش را با قیماق شیر مقایسه میکند، ما مدت ها ست که اینچنین نخدیدیم.
از این ستون تا آن ستون فرج است
ارشاد علیجانی
پنجشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۷
چه میشود کرد لیلی جان اشک را با چشم غیر مسلح هم میتوان دید بی حوصلگی از موهای سیاهت آویزان است و من که در این قسمت بغضم گرفته از تو میخواهم فروید را روسفید کنیم چه میشودکرد زمانی اسم تو لیلی شد که عمه خانم هنوز به فواید اسم بین المللی برای بچه پی نبرده بود هنوز تکلیف این چهار پایه هم مشخص نشده بود که زیر پای من باشد یا تو دست من به موهای پدرم و چشم های مادرم نمیرسید وتازه الان گمان میکنم
من هم چشم دارم، گونه دارم، بعضی مواقع از دستم در میرود چانه پیدا میکنم
دست دارم حتی هنوز"گرده " دارم
دستمال ندارم
حوصله ندارم
ارشاد علیجانی
پنجشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۷
...
برای دوایی، گندمی ، سر به سر آسمان گذاشتن آخرین دختر قبیله را درکوچه ای رو به دریا فروختند ما از توتم خواستیم ایدز از دخترش دور بماند، سیاه بود، سرد بود، سر به زیر بود، بارانی بود، من و دخترم زیر شن هایی طلایی پنهان شدم ، سفید ماندیم، از مسیح پرسیدیم برای کدام گناه ما به صلیب کشیده شد؟ کنار دریا رنگها متحیرم کرد، مثل فیلم های سیاه و سفید، انگار دستانم را دوباره به تخت گره زد، بانوی ارغوانی من سیاه بود
دخترم
سیاه
ارشاد علیجانی
شنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۷
پنجشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۷
...
سپید
سیاه
سیاه
سپید
سیاه سپید سپید
سپید سیاه سپید
سیاه سپید سپید سیاه
سپید سیاه سپید سیاه
سیاه
سپید
سپید
سیاه
صدای پیانو همه جا پیچیده بود
روزبه سوهانی
تو همیشه سیاه و سفیدی و من هم کمی سبزه ام
در تهران، پاریس چه فرقی میکند !؟
یا آن بار که تو در قله ی هزار چم بودی و من در کلیسای شرجی سن خوزه با دختری که کمی سبزه بود تیک میزدم
تو که هیچ وقت نه پوشیه زده ای نه کیمونو پوشیده ای چه فرقی میکند تو را در کابل دیده باشم یا کیوتو
اصلا ول کن این اراجیف را من دیگر روانم پاک شده؛ مثل تو
میخواهم کاری کنم که ایران از همین فردا بمب اتمی بسازد ، باراک اوباما اگر رییس جمهور شد برای همه ی سربازان خوش تیپ امریکایی بلیط یک طرفه بگیرد به مقصد بغداد ، میخواهم کاری کنم که پای هیچ بنی بشری به مریخ نرسد رییس ناسا هم برود یه قل دو قل بازی کند ، کاری کنم که پدرم بعد از اخذ این مهندسی معدن کوفتی یابو هم برایم نخرد
خنگ هم که باشی ایراد ندارد میخواهم زیر همه ی قول های دنیا بزنم
اگز همه بمیرند
به شنیدن دوباره یک نه از دهان تو می ارزد
من تو را همیشه میشناختم
من هم
کمی سبزه ام
و کمی
کم
حرف
ارشاد علیجانی
اشتراک در:
پستها (Atom)